سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جامعه‏ کوهنوردان ایرانی

صفحه خانگی پارسی یار درباره

رو در رو

    همانطور که در آغاز وعده کرده بودیم. یکی از اهداف ما در این وب‌نوشت، معرّفی ایرانیان تأثیرگذار در رشتة کوهنوردی است. در طی مقالاتی چند سعی می‌کنیم هر از گاهی و تا جایی که مقدور باشد به این امر بپردازیم. با بسیاری از عزیزان ایرانی که دستی بر آتش کوهنوردی دارند، در اقصی نقاط کشور و جهان مصاحبه‌هایی (حضوری یا غیر حضوری) را ترتیب دادیم و نقطه‌نظراتشان را پرسیدیم که به مرور خواهیم آورد. در تمام این گفتگوها سعی‌مان بر سه مقوله استوار بوده است. دقّتِ کلام، صداقتِ کلام و صراحتِ کلام. تا جایی که امکان داشت، با هر کسی که صحبت کردیم ابتدا کارنامه‌ای دقیق از وی و از زبان خودش تهیّه کردیم و سپس از وی پرسشهایی را پرسیدیم و پاسخها را بعداز ویرایش فنّی منطبق با اسلوب کارمان و نه ویرایش محتوایی، ابتدا به سمع و نظر وی رسانده و بعداز تأیید آمادة نشر نمودیم. برای انجام این کار ابتدا پرسشهایی یگ‌گونه (Type) تهیّه و از افراد پرسیده شد. امّا در بینابین گفتگو یا مکاتبه با عزیزان، سؤالات اختصاصی متفاوتی نیز پیش آمد.


                                                                       برگرفته از www.akkasee.com

نکتة قابل ذکر در این نوشتار این که هیچ تلاشی نشده است تا ترتیب خاصّی در نوع پرسشها برگزیده شود. چرا که به نظر من حاصل کار کاملاً مصنوعی می‌بود. از سویی روش ما تا جای ممکن گفتگوی رودررو (به نوعی Hard talk و نه صد در صد بی‌پرده) بود و از اینکه پرسشهایی را بدهیم و سپس پاسخها را بگیریم، تا حدّ امکان پرهیز کردیم. مگر در مواردی که عزیزِ مصاحبه‌شونده کاملاً دور از دسترس بوده باشد. به همین سبب در روال موضوعی پرسشها، بسته به حال و هوا و شرایط زمانی، پس‌وپیشهایی مشاهده می‌شود.
    سرانجام اینکه سعی کردیم با رعایت صمیمت در گفتار، از گفتگوی عامیانه بپرهیزیم.
   
کلیّه بازدیدکنندگان می‌توانند با بیان نظرات خود ما در هرچه پربار تر کردن این بخش راهنمایی کنند. حتّی شما عزیزان می‌توانید از ما بخواهید که از چه کسی چه‌چیزی بپرسیم. چه بسیار عزیزانی که هنوز موفّق به ملاقاتشان نشدیم و چه افسوس عزیزانی که نبودشان در عرصة خاک، ضایعه‌ای بس عظیم است. جایشان خالی، راهشان پُر رهرو و روحشان شاد باد.

اوّلین گفتگویمان با مهدی داورپور است که بزودی شاهدش خواهید بود...


به بهانه یک صعود....

قلّه نُوشاخ (Nowshak, Noshaq, Noshak, Nowshaq, Nawshak) بلندترین قلّه کشور افغانستان، در استان (ولایت) بَدَخشان در فاصله هوایی 3/317 کیلومتری شمال شرق فرودگاه بین‌المللی کابل، 8/139 کیلومتری جنوب غرب فرودگاه محلّی ـ نظامی فَیض‌آباد افغانستان و دومین قلّه مرتفع رشته‌کوه هندوکش پس از تیریچ‌میر (Tirich Mir, 7690m) است. این قلّه با ارتفاع رسمی 7485 متر (در بسیاری از منابع 7492 متر آمده است.) از سطح دریای آزاد در مختصّات جغرافیایی عرض 362653 شمالی و طول 715035 شرقی و در فاصلة هوایی 8/20 کیلومتری شمال جغرافیایی قلّه تیریچ‌میر واقع شده است. این قلّه در منطقه‌ای شدیداً زلزله‌خیز قرار دارد.

                                                                               قلّه نوشاخ (Nowshak, 7485 m)

اوّلین صعود به این قلّه را یک گروه ژاپنی به سرپرستی پروفسور یائیرو ساکاتو (Sakato Yairo) و همراهی گورو ایواتسوبو (Goro Iwatsubo) و تُشیاکی ساکایی (Toshiaki Sakai) در تاریخ 16 اوت 1960م./25 مرداد 1339ش. انجام دادند. تیم 5 نفره ژاپنی به منظور صعود به منتهی‌الیه شرقی دره وَخان (Wakhan Valley) در ایالت بدخشانِ افغانستان وارد شد و 3 نفر نامبرده توانستند از طریق یال جنوب غربی و یخچال قاضی‌ده (glacier Qadzi Deh) موفّق به صعود قلّه شوند. یخچال قاضی‌ده از شمال غرب و تقریباً از مختصّات جغرافیایی عرض 363040 شمالی و طول 714527 شرقی و ارتفاع 3750 متری شروع و با افزایش ارتفاع تا  گردنة جنوب غربی در عرض 362426 شمالی و طول 714807 شرقی و ارتفاع 5960 متری، به طول تقریبی 13 کیلومتر ادامه پیدا می‌کند. در دوران اشغال افغانستان توسّط ارتش اتّحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی سابق، این گردنه محلّ عبور و تأمین تدارکات مجاهدین افغان از پاکستان بود به همین سبب بسیاری از مناطق اطراف این گردنه و همچنین یخچال مزبور مین‌گذاری گردید که هنوز نیز عبور از این مناطق توأم با پذیرش خطر بسیار است. شیب عمومی این یخچال تقریباً 10 درجه است.
اوّلین صعود زمستانی این قلّه در فوریه 1973م./بهمن ـ اسفند 1351ش. توسّط تَدِئوش پیوتروفسکی (Tadeusz Piotrowski) و آندژِی زاوادا (Andrzej Zawada) از لهستان و از طریق یال شمالی صورت پذیرفته است. صعود این دو کوهنورد لهستانی درحقیقت اوّلین صعود زمستانی به یک قلّه بالای 7000 متر جهان، محسوب می‌شود.

                                                                     موقعیّت قلّه در مرز بین افغانستان و پاکستان

قلّه نوشاخ به همراه 3 قلّه دیگر مجموعاً رشته قلل نوشاخ را تشکیل می‌دهند. قلّه‌های بعدی این رشته، یعنی نوشاخ شرقی (7480 متر، دومین) و نوشاخ غربی (7250 متر، چهارمین) اوّلین بار در سال 1963م./1342ش. توسّط یک تیم اتریشی متشکّل از دکتر گرالد گروبر (Gerald Gruber) و رُدولف پیشینگر (Rodulf Pischinger) فتح شدند. قلّه سوم این رشته نیز نوشاخ مرکزی (7400 متر) نام دارد.
بهترین ماههای صعود به قلّه نوشاخ از تقریباً اواسط خردادماه تا اوایل آبان‌ماه است. قلّه نوشاخ یک قلّه مرزی است، و به همین سبب این قلّه را می‌توان هم از سمت پاکستان و هم از سمت افغانستان صعود نمود. اکثر قریب به اتّفاق صعودهای کنونی از یال غربی (افغانستان) صورت می‌پذیرد. صعود از طرف پاکستان نیاز به استفاده از روشهای فنّی و ابزار دارد، به همین سبب مشکلتر است. استفاده از مسیر پاکستان برای صعود به دلیل امکان حمل‌ونقل آسانتر، می‌تواند سازمان‌یافته‌تر صورت پذیرد. کافیست مسیر یخچالهای پایینی و بالایی قلّه تیریچ‌میر را طی نموده تا به کمپ بابو (Babu Camp) برسیم. از اینجا با تغییر مسیر از یخچال بالایی تریچ‌میر به سمت کمپ اصلی نوشاخ (Nowshak Base Camp) ادامه مسیر می‌دهیم. سپس با گذر از یخ‌رُفت (Moraine) بین دو آبشاریخی (Icefalls) و یک چرخش بزرگ به سمت یالِ جنوبی صعود را آغاز می‌نماییم. سخت‌ترین بخش صعود عبور از همین دو آبشاریخی است. به همین دلیل 3 کمپ دیگر نیز قبل از صعود نهایی بر سر راه ساخته شده است. نزدیکترین فرودگاه بین‌المللی به این قلّه، فرودگاه پیشاور پاکستان در فاصلة هوایی 272 کیلومتری است و نزدیکترین فرودگاه محلّی به این قلّه فرودگاه چیترال (Chitral) در استان (ولایت) سرحدّ شمالِ غربی پاکستان به فاصلة هوایی 62 کیلومتر است.

                                                   کروکی منطقه بخش مرتفع هندوکش (طی طریق از تیریچ‏میر به نوشاخ)

در کوهستان نوشاخ که پوشیده از صخره‌ها و یخچالهاست، گونه‌هایی از جانوران زندگی می‌کنند که نسل برخی از آنها روبه انقراض است. یکی از گونه‌های در شرف انقراض، پلنگِ برفی Snow Leopard, Uncia uncia (Panthera uncia) که گونه‌ای بزرگ از پلنگها است، نام دارد. این گربه‏سان بزرگ به‌خاطر دم بلند خود از دیگر گونه‌ها متمایز می‌شود. این دم بلند به وی در تعادل بر روی سنگها و دیواره‌های یخی و برفی کمک شایانی می‌نماید. این پلنگ 75 کیلوگرمی در ارتفاعات بین 3000 تا 4500 متری رشته‌کوه هندوکش زندگی می‌نماید. در زمستانها برای پیدا کردن غذا تا ارتفاع 2000 متری پایین آمده و در تابستانها حتّی در ارتفاع 6000 متری نیز دیده شده است.

                                                                               پلنگ برفی (Snow Leopard)

                                                                     مناطقی که پلنگ برفی در آنها دیده شده است
گونه در خطر دیگر به «قوچِ مارکوپولو» یا (گوسفند مارکوپولو) Marco Polo sheep (Argali) ,Ovis ammon polii مشهور است. این گونه از بز کوهی که طبق آخرین آمار سال 2006 فقط 6000 تا از آن باقی‌مانده، تنها در کوههای پامیر و منطقه‌ای در محدوده مرزی بین چین افغانستان، پاکستان و تاجیکستان و تعدادی محدود در قرقیزستان یافت می‌شود. این بز کوهی معروفیّت خود را از شاخهای بلند خود کسب نموده است. بلندترین شاخ در بین تمام گونه‌های بز کوهی از یک قوچ مارکوپولو با اندازه 191 سانتی‌متر به‌دست آمده است.

                                                                      قوچ (گوسفند) مارکوپولو (Marco polo sheep)

                                         تصویری از قوچ مارکوپولوی تاکسیدرمی‏شده با تشکّر از Zack Skochko ,wildsheep.org

منابع و مأخذ اصلی:
                                        SummitPost.org
                                        Wikipedia, The free encyclopedia
                                        Peakware, world mountain encyclopedia
                                       Las cumbres del Noshaq
                                       THE GRAND SLAM CLUB/OVIS MISSION
                                       Junior Worldmark Encyclopedia of Nations, Fourth Edition, Dowlat-e Eslami-ye Afghanestan
                                      Google Earth Sotware, Ver:4.0.2091

                                                                                                                                                                            

                                                                                                             گردآوری، ترجمه و تألیف: محمّدرضا خلیلی قاضی


لزوم نگرش جدی بر منابع آموزشی و اطّلاع‌رسانی کوهنوردی

مسلماً پیشرفت علمی جامعه در هر زمینه‌ای مرهون وجود منابع دست اوّل، دقیق و کلاسیک در آن زمینه است.  کوهنوردی نیز به‌عنوان یکی از فعّالیّتهای پرسابقه، پرطرفدار و گسترش‌یافته در جامعه، از این قاعده مستثنی نیست.

دیرزمانی است که بسیاری به امر آموزش و گسترش وجوه مختلف آن می‌پردازند. این مقوله خود باعث شده است تا روشها و چارچوبهای مختلفی در آموزش کوهنوردی ایجاد شود که فی‌نفسه خالی از اشکال است. امّا نکته مهم از آنجا شروع می‌شود که به ضرس قاطع می‌توان گفت هیچیک از آنها تابع استاندارد مشخّصی نیست. در حال حاضر آفات زیر مقوله منابع آموزشی و منابع اطّلاع‌رسانی در کوهنوردی را تهدید می‌نماید:
        1-     نبود استانداردی دقیق و متناسب با نیازها.

2-     نبود منابع دست اوّل مکتوب و غیر مکتوب آموزشی چه در مراکز دولتی (مانند فدراسیون کوهنوردی) و چه در مراکز خصوصی (مانند گروهها و باشگاههای کوهنوردی). وجود چند کتاب معمولاً قدیمی در آرشیو این مراکز ناقض این مدّعا نیست.

3-     یک‌دست نبودن نحوه آموزش رسمی و غیر رسمی و به‌تبع آن تکثیر جزوات متفاوت آموزشی غالباً مغلوط.

4-     ارائه جزوات آموزشی در کلاسها به‌جای منابع مکتوب استانده و ترویج فرهنگ جزوه‌دوستی و کتاب‌گریزی.

5-      عدم تبعیّت بسیاری از مراکز خصوصی در امر آموزش از منابع ارائه‌شده ازطرف متولّی رسمی کوهنوردی در کشور (یعنی فدراسیون کوهنوردی) به دلایل مختلف. این مسئله خود آفتی است که امر خودمحوری و معیارناپذیری را اشاعه می‌نماید.

6-     کمبود رسانه‌های مکتوب و غیرمکتوب مستقل که به امر کوهنوردی از دیدگاهی علمی، فنّی و مجرّب نگاه کنند. معمولاً ارائه مقالات جنجال‌برانگیز و عامّه‌پسند، سرلوحه اکثر کوهنوردی‌‌نویسان (هرچند اندک) ایرانی شده است. کمتر کسی در کوهنوردی کلاسیک و آموزنده می‌نویسد.

7-     نگرش جناحی به کوهنوردی و بسیار ساده‌انگارانه دیدن آن که خود باعث شده است تا به هر فعلی که از هر نهادی (چه خصوصی و چه دولتی) سر می‌زند، اوّل به دیده شک نگاه شود. این قضیّه نه تنها به آموزش کوهنوردی بلکه به بسیاری از ساختارهای پایدار آن آسیب رسانده و می‌رساند.

8-     نبود مرکز اطّلاع‌‌رسانی علمی و فنّی کوهنوردی در کشور که بتواند فارغ از بحثهای حاشیه‌ای به کوه و کوهنوردی بپردازد.

9-     نبود جامعه، اتّحادیّه، سندیکا (و یا با هر اسم دیگر) مربّیان کوهنوردی، که باعث شده است تا انسجام صنفی و آموزشی مناسبی بین مربّیان رسمی کشور وجود نداشته باشد. توجّه به این نکته مهم است که فدراسیون کوهنوردی فقط و فقط می‌تواند مقداری از این کمبود عدم انسجام را جبران کند. این برعهده کلّ جامعه کوهنوردی است که مسئولیّت‌پذیرانه به این مقوله بیاندیشد.

10-    متأسفانه عدم وجود تفکّر علمی در بسیاری از (و نه همه) بدعت‌گذاران گذشته کوهنوردی در کشور. به مقوله کوهنوردی بیشتر به عنوان فعّالیّتی صرفاً فیزیکی نگاه شده است. این نوع نگرش خود باعث کاسته شدن انبان داشته‌های پایه و علمی و افزایش تشتّت‌آمیز به‌اصطلاح داشته‌های عملی شود که جای نقد بسیار دارد.

11-    کمبود نویسندگان و مترجمان علمی و فنّی کوهنوردی که بیشتر نگرش گردآورانه به مطالب آموزشی کوهنوردی.

12-    عدم توجّه به پتانسیل عظیم تحصیل‌کردگان دانشگاهی (جامعه آکادمیک) کوهنوردی و به انزوا کشیده شدن آنها و توجّه بسیار بیشتر به قدرتهای فیزیکی افراد این جامعه. درحقیقت تفکّر خزنده و مخرّبی در این جامعه رسوخ و جا خشک کرده است که معمولاً به کسی کوهنورد اطلاق می‌شود که قویتر بوده و از شیبی سریعتر بالا رود. امّا برای کسانی که می‌توانند تؤامان از شیب اندیشه و کوه بالا رفته و به قلّه دانش و تجربه با هم صعود نمایند؛ جایگاه خاصّی در نظر گرفته نمی‌شود. گویی در اجتماعی از قلم قهرکرده زندگی می‌کنیم.

13-    نگرش سطحی و ناسامانه‌مند (غیر سیستماتیک) حتّی در همین تعداد اندک منابع آموزشی. برای مثال به یکی از جزوات آموزشی دم دست خود (حتّی آنهایی که نام این حقیر را به یدک می‌کشد) نگاه کنید. آیا می‌توانید تعریف دقیق و جامع‌الشرایطی از یک گره کوهنوردی ارائه کنید؟

این نکات تنها اشاره‌ای به کمبودهای موجود است. شاید بتوان به فهرست فوق نکات دیگر بسیاری را اضافه نمود. در هرصورت قبل‌از هرچیز بر ذمّه تمام کوهنوردان بزرگ و کوچک است تا راهکارهای مناسب و متناسبی را برای رفع این نقیصه ارائه دهند. از نظر من راهکارهای زیر بسار راهگشا خواهد بود:

1-     ایجاد یک کتابخانه مرکزی تخصّصی در زمینه کوهنوردی و زیر مجموعه‌های آن. این کتابخانه می‌تواند تحت مدیریّت دولتی یا خصوصی اداره شود. شاید به‌خاطر رقابت سازنده و به مرور به چند کتابخانه مستقل پر محتوی تبدیل شد. این کتابخانه بعد از چندی می‌تواند بخش رقومی (دیجیتال) نیز داشته باشد.

2-     ایجاد مرکز تحقیق و توسعه کوهنوردی که کار آن مطالعه در زیرساختهای علمی، فنّی و عملی کوهنوردی باشد.

3-     تأسیس تشکّلی از متولّیان امر آموزش کوهنوردی که فارغ از مسائل حاشیه‌ای و جنجالی و عموماً بی‌محتوی و سطحی، به کار ساماندهی مربّیان و مدرسان کوهنوردی و حوزه وابسته بپردازد. این تشکّل می‌تواند تحت نام کانون، جامعه، انجمن، اتّحادیّه و ... تأسیس و شروع به کار نماید.

4-     تعامل علمی و فنّی با دیگر نهادهای ذی‌ربط داخلی (ایرانی) و خارجی (دیگر کشورها). استفاده از تجارب آنها و به‌کارگیری نقاط مثبت و درس گرفتن از راههای خطای رفته دیگران.

5-     لزوم توجّه بیشتر به آموزشهای تئوریک کوهنوردی در دوره‌های آموزشی. دراین‌باره توجّه عزیزان را به این نکته جلب می‌نماید که از سال 1378ش./ 1999م. به این‌طرف و بعداز تأسیس کمیته کوهپیمایی در فدراسیون کوهنوردی، گامهای خوب و سازنده‌ای در این راه برداشته شد که شایان تقدیر فراوان است، امّا همه راه نیست.

به‌هر ترتیب، این مقاله بخش کوچکی بود در این زمینه که سعی شد تؤام با ارائه تعدادی راه‌حل مناسب باشد. از شما عزیز همنورد نیز انتظار می‌رود تا نقطه نظرات و راه‌حلهای کاربردی و کارشناسانه خود را مطرح نمایید. یادمان باشد که این خِرد جمعی همه ما است که در نهایت راهگشا خواهد بود. به امید خدا.